این مقاله توسط آقا امیرحسین،از دانشجویان دانشکده ی بازار نوشته شده است،
تاریخ تکرار میشود! این جملهای است که بارها شنیدهایم ولی نمیتوانیم به سادگی به آن باور داشته باشیم مخصوصا در مورد موضوع بزرگی مانند اقتصاد کلان جهانی. اما باید قبول کنیم این اتقاق رخ میدهد. آیا گزاره های زیر برای شما آشنا نیست:
در شرایطی که حتی با وجود نرخ بهره پایین (که دلیل آن میتواند موضوعات مختلفی مانند بحرانهای اقتصادی یا بیماریهای همهگیر باشد) کشورها پول کافی برای پرداخت بدهیهای خود ندارند تنها راه حل برای کشورها کمک گرفتن از بانکهای مرکزی به صورت چاپ پول است.
در شرایطی که در جامعه اختلاف طبقاتی از نظر اقتصادی افزایش پیدا کند احتمال درگیریهای داخلی بزرگ بین گروهی که به دنبال باز توزیع ثروت در کشور هستند و گروه دیگر که به دنبال حفظ شرایط موجود برای محافظت از داراییهای خود هستند بالا میرود.
در شرایطی که یک قدرت نوظهور به حدی در حال پیشرفت باشد که کشوری که در راس قدرت جهانی قرار دارد احساس خطر کند احتمال درگیری و جنگ بین این دو افزایش پیدا میکند (اتفاقی که بین چین و آمریکا در حال رخ دادن است).
شاید با خود فکر کنید این موارد توصیف شرایط فعلی جهان است اما این شرایط همیشه به دنبال هم در تاریخ رخ داده است و در آینده هم احتمالا رخ خواهند داد. این شرایط آخرین رویدادهای مربوط به پایان یک دوره از نظام جهانی هستند که باعث تغییر در این نظام و شکل گیری نظامی جدید در جهان میشود.
نظام جهانی چیست؟
در واقع یک سیستم حکومتی است که برای برقراری ارتباط اقتصادی بین افراد مختلف در جهان تنظیم شده است. این سیستم دو نوع کلی دارد:
۱. سیستم داخلی یک کشور که معمولا به صورت قانون اساسی تنظیم میشود (معمولا با رخ دادن انقلاب یا جنگ داخلی در کشور این سیستم تغییر میکند).
۲. سیستم خارجی بین کشورهای مختلف که معمولا به صورت معاهده و توافقات بین المللی تنظیم میشود (معمولا با رخ دادن جنگ بین کشورهای قدرتمند در جهان این سیستم تغییر میکند).
سیستم حکومتی حال حاضر که عموما نظام آمریکایی نامیده میشود بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. بعد از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم معاهده بريتون وودز (Bretton Woods) در سال ۱۹۴۴ میلادی تنظیم شد که بر اساس آن دلار به عنوان ارز ذخیره (Reserve Currency) در جهان تعیین شد.ارز ذخیره،ارزی است که عموماً در سراسر جهان پذیرفته شده است و یک عامل کلی برای تبدیل شدن یک کشور به ثروتمندترین و قدرتمندترین قدرت در جهان است.
در پنج قرن گذشته ما تنها سه ارز ذخیره در جهان داشتیم که نشان میدهد طول عمر دورههای نظام جهانی معمولا زیاد هست و ممکن است در هر نسل تنها شاهد یک نظام باشد. در سال ۱۵۸۱ میلادی کشور هلند شروع به پیشرفت کرد و تبدیل به یک قدرت جهانی شد که همین موضوع باعث شد گیلدر (Guilder) ارز ذخیره در جهان شود. بعد از هلند شاهد به قدرت رسیدن بریتانیا بودیم که پوند (Pound)جای گیلدر را گرفت و در حال حاضر آمریکا و دلار (Dollar) در این جایگاه قرار دارند. برای بررسی قدرت یک کشور میتوانیم هشت شاخص اصلی مشخص کنیم:
1.تحصیلات ۲.نوآوری و فناوری ۳.رقابت پذیری در بازارهای جهانی ۴.بازده اقتصادی ۵. سهم تجارت جهانی ۶.قدرت نظامی ۷.بازارهای مالی ۸. قدرت ارز
معمولا یک دوره نظام جهانی با یک جنگ بین قدرتهای جهانی (در واقع درگیری اصلی بین قدرت در حال پیشرفت و کشوری که در جایگاه حکومتی جهان قرار دارد است) آغاز میشود و نتیجه آن به وجود آمدن نظمی جدید است. در ابتدا به دلیل قدرت طرف پیروز جنگ، یک دوران صلح و رفاه حاکم است. به دلیل عدم وجود تنش و درگیری سرمایه به سمت تولید و بهره وری حرکت میکند که لازمه آن تزریق پول به اقتصاد است که باعث ایجاد حباب مالی(Financial Bubble) میشود.
سپس سهم این قدرت در تجارت جهانی افزایش پیدا میکند و چون بیشتر معاملات با ارز این کشور انجام میشود باعث میگردد ارز این کشور تبدیل به ارز دخیره جهانی شود. به دلیل تبدیل شدن به ارز ذخیره میزان چاپ پول بیشتر میشود که نتیجه آن بروز شکاف طبقاتی درون کشور است. در نهایت حباب مالی از بین میرود که باز هم نتیجه آن چاپ بیشتر پول برای پرداخت بدهیها است. این مقدار از چاپ پول باعث اختلال نظام اقتصادی درون کشور میشود و در حالی که کشور درگیر مشکلات داخلی است قدرت آن در سطح بین المللی و در مقایسه با رقیبهای خود کاهش پیدا می کند. در نهایت یک قدرت نوظهور دیگر به وجود میآید که به دنبال رسیدن به جایگاه حکومتی جهان است و جنگی دیگر برای تغییر نظام جهان رخ میدهد. این چرخه از قدیم وجود داشته و شروع آن به امپراطوری روم باستان برمیگردد و در آینده هم وجود خواهد داشت.
این چرخه به قدرت رسیدن و به دنبال آن تغییر ارز ذخیره را میتوان به سه مرحله کلی تقسیم کرد.
مرحله اول: پیشرفت
پیشرفت یک کشور معمولا نیاز به یک رهبر قدرتمند دارد که مسیر خود را با اقدامات زیر شروع میکنند:
۱. با کسب حمایت اکثریت به قدرت میرسند.
۲. مخالفان خود را تضعیف کرده یا از بین میبرند تا مانعی در مسیر خود نداشته باشند.
۳. سیستم و ساختار جدیدی میسازند که کشور را در مسیر پیشرفت و موفقیت قرار دهد.
۴. انتخاب جانشینان مناسب یا به وجود آوردن ساختاری برای انتخاب جانشین مناسب (مانند انتخابات مردمی) برای ادامه پیدا کردن مسیر چون یک کشور قدرتمند نیاز به رهبران قدرتمند در چندین نسل دارد.
در این مرحله بلافاصله بعد از پیروزی، معمولاً تا مدتی صلح و رفاه رو به رشد می باشد زیرا رهبر از حمایت گستردهای برخوردار است. بنابراین کسی نمیتواند با آن مبارزه کند. در این مرحله رهبران باید داخل کشور یک سیستم عالی برای افزایش ثروت کشور تولید کنند که قدم اول تحصیلات قوی است. منظور از تحصیلات تنها آموزش مهارت و علم نیست بلکه پرورش شخصیت قوی و اختلاف کاری نیز هست که باعث میشود احترام به قانون افزایش، نظم در جامعه افزایش و فساد کاهش یابد. با این کار جامعه به نوآوری و اختراع فناوریهای جدید میرسد. مانند هلند که با بزرگترین اختراع خود (کشتیها) باعث شد در بازارهای جهانی با بهرهوری بیشتر و رقابتیتر فعالیت کنند که باعث میشود تولید اقتصادی رو به رشد باشد و در نتیجه سهم آنها از تجارت جهانی افزایش پیدا میکند. (اتفاقی که بین چین و آمریکا در حال رخ دادن است. سهم تجارت جهانی چین در حال افزایش است و حتی از آمریکا بیشتر شده است)
به دلیل فعالیت گسترده کشور در سطح جهانی باید از مسیرهای تجاری، منافع و سرزمین خود محافظت کنند که برای اینکار ایجاد یک قدرت نظامی مورد نیاز است.این مراحل و اقدامات در صورتی که به خوبی انجام شود می تواند درآمد بالایی را به ارمغان بیاورد،که میتوان از آن برای تأمین مالی سرمایه گذاری در آموزش،زیر ساختار، ارتش و . . .استفاده نمود.
همچنین باید سیستمی برای ایجاد انگیزه و توانمندسازی برای کسانی که توانایی تولید یا تصاحب ثروت را دارند،تشکیل و توسعه دهند.
حال باید از رویکرد سرمایه داری برای توسعه کارآفرینان مولد استفاده کرد. برای انجام این کار باید بازارهای سرمایه خود را توسعه دهند،که مهمترین آنها بازارهای وام، اوراق قرضه و سهام هستند. که این فرایند باعث میشود مردم این قابلیت را داشته باشند که در این بازارها پسانداز خود را به سرمایه گذاری تبدیل کنند. برای مثال با سرمایه گذاری بر روی اختراع و توسعه در سود و موفقیتهای آنها شریک می شود.
هلندیها اولین شرکت عمومی با نام شرکت هند شرقی هلند و اولین بازار سهام برای تامین مالی این شرکت را تاسیس کردند؛ که جرئی از ساختار اصلی کشور بود که باعث شد ثروت و قدرت فراوانی را بدست آورند. به واسطه این رویدادها آمستردام تبدیل به پایتخت اقتصادی جهان شد.( در زمان به قدرت رسیدن بریتانیا،لندن و در زمان آمریکا، نیویورک پایتخت اقتصادی جهان شدند. در چین نیز شاهد ایجاد شهرهای اقتصادی بزرگ مانند شانگهای و پکن هستیم).
مهمترین موضوع برای موفقیت این ساختار همکاری سرمایه داران، دولت و ارتش است. که در مورد هلند این اتفاق به واسطه شرکت هند شرقی رخ داد که بریتانیا نیز همین روند رو ادامه داد.
از آنجایی سهم تجارت بین المللی کشور افزایش زیادی پیدا می کند،تراکنشها در سراسر جهان را می توان با ارز کشور پرداخت کرد که نتیجه آن تبدیل ارز کشور به وسیله مبادله ترجیحی (Prefered Medium of Exchange) است.در پی آن چون ارز کشور در سراسر جهان استفاده می شود و به طور گستردهای پذیرفته شده است،مردم در سراسر جهان میخواهند آن را پس انداز کنند،که ارز کشور را به ارز ذخیره پیشرو در جهان تبدیل میکند. در زمان امپراتوری هلندی، گیلدر ارز ذخیره اصلی جهان بود. داشتن ارز ذخیره اصلی جهان به کشور این امکان را میدهد تا از سایر کشورها، وام بیشتری دریافت کند. این ویژگی بسیار قدرتمندی است. مردم جهان میخواهند پس انداز خود را با ارز ذخیره جهانی انجام دهند و برای این منظور ارز کشور خود را به ارز ذخیره (میتواند به اشکال مختلف باشد مانند اوراق قرضه) تبدیل میکنند. از این رو ارز خود را به کشور دارای ارز ذخیره وام (Borrowing) میدهند. هنگامی که ذخایر پول کشور صاحب ارز ذخیره تمام میشود، همیشه اقدام به چاپ بیشتر پول میکند.که این باعث افزایش استقراض و شروع حباب مالی میشود.تمام کشورهای برتر چنین مسیری را در راه رسیدن به قدرت جهانی طی کردهاند.
مرحله دوم: برتری
در این مرحله ثروت و قدرت جهانی که نتیجه پیشرفت در گذشته است کاملا نمایان میشود در حالی که بذر افول کاشته میشود. به عنوان یک قاعده افراد در کشورهای ثروتمندتر و قدرتمندتر درآمد بیشتری دارند، به دلیل همین درآمد بالاتر هزینه تولید نیز افزایش پیدا میکند. این امر باعث میشود که رقابتی میان تولیدات کشورهای ثروتمند که به دلیل فناوری بالاتر و کارگرهای با مهارت بیشتر قیمت بالاتری دارند و تولیدات کشورهای دیگر که همان کالا یا خدمات را با قیمت پایین عرضه می کنند به وجود آید. کشورهای دیگر با کپی برداری از فناوری یا بهرهگیری از طراحان با مهارت به دلیل داستان نیروی کار ارزانتر تولید تولید با هزینه کمتر را پبدا میکنند که این باعث کاهش رقابت پذیری کشور برتر میشود. مانند انقاقی که بین هلند و بریتانیا افتاد. بریتانیا با استفاده از فناوری هلندیها و داشتن نیروی کار ارزانتر توانست کشتیهای ارزان تر تولید کند و جایگاه هلند رو در دریا بگیرد.
وقتی ثروت مردم زیاد شود، تمایل کمتری به سخت کار کردن پیدا می کنند و این باعث می شود به سمت تفریحات و در اصل مصرف بیشتر حرکت کنند که نتیجه آن کاهش توان تولیدی کشور است.ارزش ها از نسلی به نسل دیگر در فاز پیشرفت متفاوت میشود. افراد جامعه از کسانی که برای ثروت تلاش میکردند به کسانی که ثروت به آنها ارث رسیده است تبدیل میشوند و به زندگی آسان عادت میکنند.به طور طبیعی با داشتن ثروت میتواند فرصتهای بهتر و بیشتری برای تحصیلات، کسب مهارت و امتیازات در جامعه به وجود آورد به این صورت اختلاف طبقاتی بین افراد جامعه افزایش پیدا کند. در نتیجه نارضایتیها زیاد می شود، هرچند تا زمانی که ارتقا در سطح کیفی زندگی در کل جامعه شاهد باشیم این اختلافات به درگیری ختم نمی شود.
داشتن ارز ذخیره جهانی به ناچار باعث قرض گرفتن بیشتر شود که در کوتاه مدت باعث افزایش قدرت پولی می شود اما در بلند مدت سلامت مالی را کاهش می دهد و پول را ضعیف می کند.به عبارت دیگر وقتی استقراض و خرج کردن زیاد و قوی باشد کشور قدرتمند به نظر می آید، اما امور مالی آن در حال تضعیف است. این وام گرفتن باعث میشود قدرت کشور بیش از اساس مالی آن بالا رود،در حالی که با مصرف داخلی بیشتر و نیازهای مالی ارتش برای محافظت از قدرت هزینههای کشور افزایش پیدا میکند. که نتیجه همه این موارد غیرسودده شدن نظام اقتصادی کشور میشود. در نهایت کشور قدرتمندتر با وام گرفتن از کشورهای فقیر که پس انداز بیشتری دارند،بدهی بیشتری تولید میکند و این یکی از نشانههای تغییر ثروت و قدرت است. تمام این اتفاقات و مراحل برای هلند و بریتانیا رخ دادهاند، در مورد آمریکا در حال رخ دادن است.
(برای یک نمونه آن میتوانیم به این مورد اشاره کنیم که آمریکا بیش از ۸ تریلیون دلار در جنگهای بین المللی و پایگاههای نظامی خود در هفتاد کشور مختلف هزینه کرده است و موردی دیگر آمریکا در دهه ۱۹۸۰ زمانی که درآمد سرانه آن۴۰ برابر چین بود، شروع به گرفتن وام از چینیهایی کرد که می خواستند دلار آمریکا پس انداز کنند؛ زیرا دلار ارز ذخیره جهانی بود)
هنگامی که کشور قدرتمند با کمبود وام دهنده مواجه شود، کسانی که ارز آن را در اختیار دارند ( پساندازشان ارز ذخیره جهانی بوده است) شروع به فروختن ارز میکنند در نتیجه به جای خرید، پس انداز، وام دادن، به دنبال فروش و خروج میباشد. پس بدیهی است که قدرت کشور برتر شروع به کاهش میکند.
مرحله سوم: افول
کاهش قدرت ابتدا تدریجی سپس به سرعت اتفاق می افتد. این کاهش معمولا به دلیل ضعف اقتصاد داخلی و جنگ داخلی یا خارجی یا هردو است. وقتی که بدهیها زیاد شود و رکود اقتصادی به وجود آید دیگر کشور توانایی بازپرداخت بدهیها را ندارد که این باعث ترکیدن حباب مالی میشود. برای حل این مشکلات دو راه وجود دارد :
۱.عدم پرداخت بدهی و تغییر ساختار اقتصادی
۲.چاپ پول بیشتر یکی برای پرداخت بدهی
تاریخ ثابت کرده است که همیشه چاپ پول بیشتر انتخاب میشود، در ابتدا به صورت تدریجی و در نهایت به صورت انبوه. که باعث کاهش ارزش پول و افزایش تورم می شود. زمانی که دولت در تأمین هزینههایش به مشکل برمیخورد شرایط اقتصادی بد می شود که نتیجه آن کاهش استاندارد زندگی اکثریت مردم است. شکاف طبقاتی ثروت افزایش شدیدی پیدا کرده و درگیری داخلی بین ثروتمندان و فقرا ایجاد می شود. این موارد باعث افزایش اختلافات سیاسی بین رهبران کشور میشود که در واقع باید برای موفقیت باهم همکاری میکردند.در چنین مواردی اغلب مالیات ثروتمندان افزایش مییابد و زمانی که ثروتمندان ترس از دست دادن ثروت و رفاه خود را داشته باشند ثروت خود را به مکان ها، دارایی ها و ارزهایی می برند که احساس امنیت بیشتری پیدا کنند . وقتی فرار ثروت به اوج برسد دولت آن را غیرقانونی میکند و افرادی که قصد خروج دارند شروع به ترس و وحشت می کنند. این بینظمی خود باعث کاهش بهرهوری میشود که نتیجه آن درگیری بیشتر و شدیدتر است. رهبران چپ گرا و راست گرا از دو طرف ظاهر می شوند و متحد می شوند که اوضاع را در دست بگیرند و نظم را برقرار کنند. دموکراسی اکنون با بیشترین چالش ممکن رو به رو است چون توانایی کنترل کردن هرج و مرج را ندارد. در نتیجه درگیری داخلی به اوج خود رسیده و تبدیل به نوعی انقلاب و یا حتی جنگ داخلی می شود.در نهایت توزیع مجدد ثروت و ایجاد تغییرات بزرگ لازم می شود. این می تواند صلح آمیز باشد و نظم را ایجاد کند ولی اغلب موارد همراه خشونت است و نظام داخلی را تغییر می دهد این جنگ داخلی و تضادهای مختلف، کشور را برای رقبای بیرونی ضعیف جلوه می دهد، که با دیدن این ضعف داخلی تمایل بیشتری برای درست کردن چالشی دارند.بنابراین ریسک جنگ خارجی افزایش مییابد که یعنی مستلزم خرج هزینه زیادی برای ارتش کشور میباشد. در جنگ به دلیل عدم وجود سیستم عادلانه برای قضاوت کردن اغلب به صورت قدرت آزمایی درگیریها حل و فصل میشود کشور برتر می تواند حمله یا عقب نشین کند. حمله و شکست برترین حالت است، ولی عقب نشینی هم عواقب سنگینی دارد. زیرا اجازه پیشرفت به رقیب واگذار میشود و قدرت برتر را در ضعیفترین حالت نشان میدهد، وقتی کسانی که دارای ذخیره جهانی هستند با مشاهده ضعف کشور برتر، اعتماد خود را از دست میدهند و پساندازهای خود را که به صورت ارز ذخیره است می فروشند و این پایان چرخه بزرگ است.
بسیاری از تحلیلگران چین را مهمترین رقیب آمریکا و مدعی قدرت برتر بعدی میدانند. درحالی که بسیاری از پیشبینیها درباره قدرت چین مبتنی بر میزان رشد سریع این کشور در تولید ناخالص داخلی است، چین منابع قدرت دیگری نیز در اختیار دارد. قلمرو سرزمینی این کشور برابر با ایالات متحده و جمعیت آن چهار برابر بیشتر است، این کشور بزرگترین ارتش جهان را دارد. با در نظر گرفتن تمام این موارد چین هنوز راه بسیار سختی برای تبدیل شدن به قدرت برتر جهانی در پیش دارد. با اینکه در تولید ناخالص داخلی و حجم اقتصاد چین در مقایسه با آمریکا برتری دارد اما به هر حال در ترکیب و پیشرفتگی چنین نیست، چین هنوز نواحی حومهای توسعه نیافته وسیعی دارد و با معضلات بسیاری همچون شهرنشینی پرشتاب روبروست. تجارت خدمات در این کشور هنوز چندان رونق ندارد، ارزش افروده بسیاری از کالاهای صادراتی پایین است. چین در مقایسه با غولهای تجارت جهانی مانند آمریکا و آلمان فاقد برندهای درجه یک است. در مورد ساختار بازارهای مالی و دستکاری نرخ ارز تا پیش از اینکه چین اجازه بدهد بازارهای بین المللی نرخ ارز را تنظیم کنند، بازارهای سرمایه داخلی را به صورت عمیق و پیشرفته توسعه ندهد و توام با ساختار قانوی اعتماد پذیر همراه نکند بعید است جایگاه دلار را تصاحب کند. تکنولوژی نمونه دیگری از تفاوت در پیشرفتگی اقتصاد یک کشور است. چین دستاوردهای فنی مهمی دارد، اما این کشور همچنان وابستگی زیادی به استراتژی کپی کردن از تکتولوژیهای خارجی در قیاس با نوآوری داخلی دارد. چینیها اغلب گله میکنند که ما محصولات شرکت اپل را تولید میکنیم ولی خود استیو جابز را خیر! حجم تجارت در آمار چین رو به افزایش است، اما آمارهای آمریکا حاکی از بالا رفتن ارزش افزوده است. اقتصاد چین با موانعی جدی روبروست؛ تغییر مالکیت بنگاههای دولتی، نابرابری فزاینده، تخریب محیط زیست، مهاجرت داخلی گسترده، شبکه امنیت اجتماعی نامتناسب، فساد، و اجرای ناقص قانون. علاوه بر این، چین به زودی گرفتار مشکلات جمعیتی ناشی از آثار دیر نمایان شدع سیاست تک فرزندی برای خانوادهها میشود.چین به سرعت در حال پیر شدن است؛ در سال ۲۰۳۰ جمعیت سالخورده این کشور بیشتر از جمعیت خردسال خواهد بود. چینیها این نگرانی را دارند که کشورشان پبش از آنکه به ثروت برسد پیر شود. در کنار این مشکلات باید نرخ پایین تحصیلات و کوچک بودن طبقه متوسط (که با مصرف خود میتواند به اقتصاد بنگاههای کوچک کمک کنند) نسبت به آمریکا را نیز در نظر گرفت.
در قرن بیست و یکم دو جابجایی بزرگ در قدرت رخ داده است؛ انتقال قدرت میان دولتها از غرب به شرق و اشاعه قدرت از دولتها به بازیگران غیردولتی در نتیجه انقلاب اطلاعاتی جهانی. مورد دوم همزمات در شرق و غرب، به همان میزان که به تضعیف توان پاسخگویی تمام حکومتها منجر شده، مجموعهایی از مسائل فراملی مانند ثبات مالی، تغییرات آب و هوایی، تروریسم و بیماریهای همه گیر را در دستور کار جهانی قرار داده است. از آنجا که یک دولت به تنهایی نمیتواند از پس این مسائل فراملی برآید، حتی یک ابر قدرت نیز نیاز به همکاری دیگران دارد. الگو توزیع قدرت عصر جهانی اطلاعات به گونهای شده است که شباهت به بازی پیچیده شطرنج سه بعدی دارد. در تخته بالایی شطرنج، قدرت نظامی تا حد زیادی دو قطبی (آمریکا و چین) است. اما در تخته میانی، قدرت اقتصادی میان دولتها چندقطبی بوده و بازیگران عمده آن شامل آمریکا،چین، اروپا و انگلیس هستند و کشورهای دیگر سعی بر افزودن بر وزن خود دارند.تخته پایینی شطرنج عرصه روابط فراملی است که مرزهای آن خارج از کنترل دولتی است. در این عرضه بازیگران غیردولتی گوناگونی حضور دارند که امثال اینها را شامل میشود: بانکدارانی که به صورت الکترونیکی منابع مالی را منتقل میکنند، تروریستهایی که اسلحه مبادله میکنند، هکرهایی که امنیت فضای سایبری را به خطر میاندازند و تهدیدهایی مانند بیماریهای همهگیر و تغییرات آب و هوایی. در این تخته پایینی قدرت به طور گستردهایی منتشر شده است، و صحبت از سلطه تک قطبی و یا حتی چندقطبی بیمعناست. بسیاری از این موارد پذیرای راهحلهای نظامی نیستند و حل آنها مستلزم ایجاد شبکههای همکاری است.
شورای ملی اطلاعات آمریکا گزارشی درباره سال ۲۰۳۰ منتشر کرد که در آن پیش بینی شده است که ایالات متحده قدرتمندترین کشور در جهان خواهد بود اما هژمونیایی در کار نخواهد بود. جهان تک قطبی پایان یافته است. با پایان جهان تک قطبی دوران تک ارز ذخیره نیز به اتمام میرسد. در این حالت جایگزینهای گوناگونی برای این نظام اقتصادی جهان وجود دارد که شاید اولین آن وجود چندین ارز به عنوان ارز ذخیر جهانی است. گزینه بعدی می تواند Special drawing rights (SDRs) مربوط به صندوق بین المللی پول یا ساختار مشابه با آن باشد. گزینه دیگر بیتکوین است که میتواند هم به صورت مستقیم و هم به صورت پیشتوانه برای ارز دیجیتال بانکهای مرکزی (Central Bank Digital Currency) که ساختاری مشابه با استاندارد طلا میشود نقش ارز ذخیره را بازی کند.
منابع:
Ray Dalio, Principles for Dealing with the Changing World Order, November 30, 2021
joseph nye, Is the American Century Over?, January 20, 2015
این مقاله توسط دانشجویان دانشکده ی بازار گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی نگارش یافته است و گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی نسبت به کلیه ريسك ها، تصمیمات، برداشت ها و اقدامات شما عزیزان، سلب مسئولیت می نماید و مسئولیت یا پاسخی برای معاملات دوستان نخواهد داشت.
در گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی دوره های مختلفی وجود دارد که می توان به کتاب بازاریابی در رکود، آموزش مدیریت سرمایه، دوره جامع ارزهای دیجیتال، دوره رایگان آشنایی با ارزهای دیجیتال، دوره معامله گری در بازارهای مالی، آموزش صرافی کوکوین و تحلیل بازارهای مالی اشاره کرد.
مقالات گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی در دسته بندی های تحلیل ارز دیجیتال، تحلیل اتریوم، تحلیل آلت کوین ها، تحلیل بیت کوین، تحلیل ریپل، تحلیل دوج کوین است.
مسیح مکاری
2 سال پیشمهدی رجبی
2 سال پیش